در وانفسای بی هنری ها و دلقک بازی ها و سطحی نگری ها و باری به هر جهت ها که برایمان از همه جا می بارد و از این دهشت انگیزتر برایمان می بالند و بادی به غبغب می اندازند که هنر اینست و چنینست و... خلق آتش و باد در این بلبشو و آشفته بازار یک غنیمت است و لاغیر.
با این مقدمه و با همه ارادتی که به آستاد مجتبی راعی و نویسندگان آتش و باد دارم ذکر نکات ذیل را در اینجا می آورم. اولا به دلیل ثبت در حافظه های مکتوب و ثانیا جهت نگهداشت و پاسداشت اثری که قابل اعتناست.
و اما آتش و باد در اندازه ظرف و مظروفش به تعادل نمی رسد و اگر به دقت به سیر فضای سریال بپردازیم به جرات می توان بر این مهم صحه گذاشت که اگر چه عنصر تعلیق در روند داستان عاملی موثر و متمایزست مع الوصف خرده داستان های بسیاری طرح که به دلیل همان بسیاری، قرارگیری و یا حذف آن خللی در گل درشت قصه اش پدید نمی آورد!!
سرخو (اگر چه بازی خوب اقای فلاح قابل تقدیرست) اما پرداختی بیش از ظرفیت و شاکله داستانش دارد. سوالی که پیش می آید آتش و باد می خواهد از مشروطه زمان قاجار بگوید در خطه ای که ایلات هم پر و پیمانند و یا نه می خواهد مبارزه مردمی را نشان دهد که مشروطه را پدیدآوردند؟ که در شاکله روایت هر دو را می بینیم و این که آیا به آنچه مدنظر است می رسد یا نه نقد من مخاطب با آتش و بادست از حیث مضمون... که آتش و باد در رویکرد به جریان مشروطه به توفیقی نمی رسد چرا که نقش مردم اگر نگوییم نادیده گرفته شده است کم رنگ است و در شالوده داستان در سطح قابل ارزیابیست.
آیا بهادر به عنوآن شخصیتی که از آغاز تا پایان قصه ما حضورش با تغییر و تکاملی روبروست؟ چه بینشی دارد؟و آیا با طرح شخصیت بهادر که شریف است، اصیل است، ورزیده و در سوار چابک و در تیراندازی ماهر و چالاک، با مشروطه و مشروطه خواهان چه سنخیتی دارد؟ . اگر چه هر دو جریان از وی بهره می برند هم مشروطه خواهان آقا ضیا و دکتر و نامدارخان و... که تعدادشان کم است و نگاهشان عمیق نیست و هم استبداد حاکم بر فارس و ایلات بوهیراباد و پازند و حتی انگلیسی ها... که در رویارویی با انگلیس ها غیرت و پایداری مردمان این سرزمین را به زیبایی نشان می دهد که در این موقعیت خود تحقیری ها نگاه آتش و باد ستودنیست اما باز هم نقش مردم پرداختی پر و پیمان ندارد به همین دلیل وقتی پایدار خان همه پازند را از دم تیغ می گذراند و به طفل خردسال و زن و بچه هم رحم نمی کند و عمق فاجعه بسیارست من مخاطب با گستره فاجعه همراه نمی شوم چرا که پرداخت مردمان تاثیرگذار در روند داستان را در سطح می بینیم. اگر چه نویسندگان آتش و باد همراهی مردم کوچه و بازار خطه فارس را با آقا ضیا و جدال مشروطه ای ها با دست نشانده های مستبدین چه قبل از فرمان مشروطه و چه پس از آن بعنوان همراهان وفادار می آورند اما فقط سیاهه ای می بینیم و بس و به همین دلیل در پرداخت متن بدلیل ساختار داستان محور به کنه شخصیت ها نمی رسیم و آنچه می نماید پذیرفتنی نیست.
پایدار خان با تسلط بر سه زبان خارجی و شاگرد ممتاز دارالفنون را هم چاپلوسش می بینیم هم بی رحم و بی وجدان و شرور و هم برادرکش است و آدمکش و در عین حال خام همسرش یغمایی می شود که لطیف است و... همه آنچه آوردم در یک ناهمگونی پایدار خانی پدیداورده است که خصوصیات تیپیکال وی در بستر قصه بیشتر می نمایاند تا جوهره شخصیتی اش که می بایستی چنین نباشد. به همین دلیل با حتی اعدام وی نیز خیلی همرآه نمی شویم و جملات مادر هنگام وداعش از قلعه در و برادرش هنگام شلیک گلوله به وی باز هم تاکید پدیدآورندگان آتش و بادست که سزای اعمالش را می بیند و اگر چه تاکیدها زیباست اما تاکیدیست از ساحت نویسنده پدیداورنده که به دلیل شاید ساختار داستان محور با شخصیت عجین نمی شود. همین مساله را با مباشر دوراب داریم هر جا که خواستیم با قهوه زهرآگین می کشد و یا با دروغی نقشه قتلی را می کشد و در نهایت هم با همان قهوه کشته می شود و یا بعنوان مثال دکتری که همراه اقاضیاست در زمره مشروطه خواهان، ترسوست، اذعان دارد، اما رفته رفته بر ترس غالب می شود و در نقطه پایان عامل اصلی قتل قوام و پایان قصه است. در یک جمع بندی مهمترین نقدی که به آتش و باد وارد می دانم مساله شخصیت پردازی و سیر تکامل آنها در روند داستان می باشد.
با همه آنچه آوردم آتش و باد دیدنیست، پدیدآورنده هایش مخاطب شناسند و با همه توان در خلق این اثر کوششی قابل تامل دارند. بازی های همه بازیگران بخصوص آقایان،محمود پاک نیت. داریوش کاردان، حسین محجوب، نادر فلاح،فاسم زارع،جواد قامتی، فرخ نعمتی، مهران نائل، خانم ها رضوی، اسکندری، موسویان و... و طراحی صحنه مناسب و بخصوص موسیقی فاخر اقای فرید سعادتمند و حتی صدای راوی خانم شکوفنده را نباید نادیده گرفت که آتش و باد را هر چه زیباتر برای آنها که هر شب آن هم نامتوالی پای
جعبه جادویی نشستند و تاریخ آن روزهای سیاه و سفید و خاکستری مان را به نظاره نشستند که انگلیسی های استعمارگر از ضرب المثل هایمان هم بهره می گرفتند و با خدعه و نیرنگ به غارت منابع و معادنمان می پرداختند.
در خاتمه یکبار دیگر به کارگردان و طراح اولیه درام 57قَسمتی آتش و باد استاد مجتبی راعی خسته نباشید پرو پیمان می گویم و به امید کار هایی بمراتب بهتر گفتارم را به پایان می رسانم.
و من الله التوفیق
دهم خرداد ماه ۱۴۰۲
- نویسنده : یزدفردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
دوشنبه 13,ژانویه,2025